بی تو هم میشود زندگی کرد
قدم زد، چای خورد، فیلم دید، سفر رفت؛ ...
فقط...
بی تو نمیشود به خواب رفت!
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل
که مفت بخشیدم!
دل من کودکی سبکسر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که می گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم بجامش کرد!
وضعیت خوبی ندارم
مرا ببخش!
دستم از اشیا رَد میشود
رَد میشود از تلفن،
فراموشت نکردهام!
فقط کمی...
کمی،
مُردهام!
بیهوده مکن عمر گران صرف رفیقان
دل صرف کسی کن که دلش جان تو باشد
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست