احتما کن، احتما ز اندیشه ها

چه رهایم، چه تنهایم، چه لبریزم، چه خوشحالم، چه سبکم.

احتما کن، احتما ز اندیشه ها

چه رهایم، چه تنهایم، چه لبریزم، چه خوشحالم، چه سبکم.

سهراب سپهری

بهتر آن است که بر خیزم

رنگ را بردارم

روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم!

سهراب سپهری

کنار تو تنهاتر شده‌ام،

از تو تا اوج تو زندگی من گسترده است،

از من تا من تو گسترده‌ای،

با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم،

از تو به راه افتادم، به جلوه‌ی رنج رسیدم،

و با این همه، ای شفاف!

و با این همه، ای شگرف!

مرا راهی از تو بدر نیست

زمین باران را صدا می‌زند، من تو را!

سهراب سپهری

تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست
اما
نفسم می‌گیرد
در هوایی که نفس‌های تو نیست!