احتما کن، احتما ز اندیشه ها

چه رهایم، چه تنهایم، چه لبریزم، چه خوشحالم، چه سبکم.

احتما کن، احتما ز اندیشه ها

چه رهایم، چه تنهایم، چه لبریزم، چه خوشحالم، چه سبکم.

سید علی صالحی

با چشم‌هایت حرف دارم

می‌خواهم ناگفته‌های بسیاری را برایت بگویم

از بهار،

از بغض‌های نبودنت،

از نامه‌های چشمانم... که همیشه بی‌جواب ماند

باور نمی‌کنی!؟

تمام این روزها

با لبخندت آفتابی بود

اما

دلتنگی آغوشت... رهایم نمی‌کند،

به راستی...

عشق بزرگترین آرامش جهان است.

فریدون مشیری

من یقین دارم که برگ،

کاین چنین خود را رها کردست در آغوش باد،

فارغ است از یاد مرگ!

آدمی هم مثل برگ، می تواند زیست بی تشویش مرگ،

گر ندارد همچو او آغوش مهر باد را،

می تواند یافت لطفِ "هر چه باداباد را"

تو قرمزی!

اساسا، احساس باید فقط قسمتی از تو باشه، نه همه تو. در غیر اینصورت اگر وجودت رو بکلی فرا بگیره، سرطانی میشه.

قیصر امین پور

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است

ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم

شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

سهراب سپهری

بهتر آن است که بر خیزم

رنگ را بردارم

روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم!