احتما کن، احتما ز اندیشه ها

چه رهایم، چه تنهایم، چه لبریزم، چه خوشحالم، چه سبکم.

احتما کن، احتما ز اندیشه ها

چه رهایم، چه تنهایم، چه لبریزم، چه خوشحالم، چه سبکم.

حسین پناهی

بی تو،

نه بوی خاک نجاتم داد،

نه شمارش ستاره ها تسکینم!

چرا صدایم کردی؟

چرا؟

سراسیمه و مشتاق،

سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی،

نشان به آن نشان،

که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت،

و عصر، عصر والیوم بود و فلسفه بود و ساندویچ دل و جگر!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد