احتما کن، احتما ز اندیشه ها

چه رهایم، چه تنهایم، چه لبریزم، چه خوشحالم، چه سبکم.

احتما کن، احتما ز اندیشه ها

چه رهایم، چه تنهایم، چه لبریزم، چه خوشحالم، چه سبکم.

ماء الشعیر با طعم لیمو

سحر، بوی گل، دلتنگی.

سحر، سیگار و گیجی.

جمجمه ام پرست از تو، از او. 

این کمیابی و قحطی رو معامله می کنم با مالیاتی بر میراث دخترکِ مرده ی درون. 

من، شکسته، مودب و مدیون.

تو، پرستیدنی تر. 

سحرها، خودم را بیشتر دوست دارم و تو گوئی که، دست یافتنی تری.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد